روزی مثلِ امروز

ساخت وبلاگ
مهندسی حمل و نقل گرایشی از رشته مهندسی عمران است که از تکنیک‌های مهندسی برای جابجایی مؤثر و ایمن مسافر و کالا بهره می‌گیرد. توجه این رشته از مهندسی عمدتاً به ساخت زیرساخت‌های ثابت مانند جاده، راه‌آهن، پل، علامت راهنمایی و چراغ راهنمایی برای این جابجایی است. هر چند که به طور روزافزون در کنار ساخت این روزی مثلِ امروز...ادامه مطلب
ما را در سایت روزی مثلِ امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsan-antoniob بازدید : 37 تاريخ : پنجشنبه 25 خرداد 1396 ساعت: 8:16

رابطه دیافراگم با فوکوس دوربینمیزان باز و بسته بودن دیافراگم دوربین تنها بر روی نور ورودی تاثیر نمی گذارد. باز بودن دیافراگم، میزان فاصله فوکوس دوربین را نیز تحت الشعاع قرار می دهد. هر قدر دیافراگم دوربین بازتر باشد فاصله فوکوس دوربین کمتر است. برای درک بهتر فرض کنید شما و دوستان در فاصله های مختلفی از یک دوربین قرار گرفته اید. دوربین بر روی شما فوکوس کرده، اما در حالت اولیه (دیافراگم بسیار بسته) دوست شما را هم با وضوح خوبی نشان میدهد. حال هرچه دیافراگم دورب روزی مثلِ امروز...ادامه مطلب
ما را در سایت روزی مثلِ امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsan-antoniob بازدید : 42 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 0:36

در ضد سرقت ترک به دو نوع تقسیم بندی می شوند. درب ضد سرقت ترک که مستقیما از ترکیه وارد می شود و محدود  افرادی هستند که واردات در ضد سرقت ترک را در ایران انجام دهند که چند دلیل را می توان به بی میلی بازار در برابر در ضد سرقت ترک وارداتی روزی مثلِ امروز...ادامه مطلب
ما را در سایت روزی مثلِ امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsan-antoniob بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 17 ارديبهشت 1396 ساعت: 8:42

ابعاد درب ضد سرقت ترکسازندگان قبل از دیوارچینی در صورت تمایل برای استفاده از درب ضد سرقت باید بدانند که چه استانداردهایی را برای ابعاد درب ضد سرقت ترک باید رعایت بکنند. برای بررس ابعاد درب ضد سرقت ترک باید چن فاکتور در نظر گرفته شود. فاکتور روزی مثلِ امروز...ادامه مطلب
ما را در سایت روزی مثلِ امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsan-antoniob بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 17 ارديبهشت 1396 ساعت: 8:42

بعضی وقتا زندگی یک مدلی میشه که حوصله شو نداریم اما امروز از اون روز ها نبود. یه ربع زودتر رفتم استاد داشت مریض می دید تو درمونگاه. رفتم و صندلی گذاشتم و نشستم پیشش.خوب بود وضعیت تا اینکه وسطای کلاس یکی از پسرا یک سوال احمقانه پرسید و یک سوال دیگه یکی بعدش و استاد آتیشی شد و روز اول هممونو با خاک یکسان کرد. منم برا تجدید روحیه رفتم برا خودم خرید :))یک اسپری خریدم و دیدم بساط هفت سین پهنه. حدود یک ساعت و نیم چرخیدم تا اینکه یک آینه و ۶ تا ظرف و دوتا شمعدون خریدم. مونده یک سفره برا زیرش و مواد داخلش . اسم سنجد که میاد یادم می افته به اون موقع که کیلو کیلو عناب میخوردم و خوشحال و خندان به مامانم میگفتم مامان این سنجدها چقد خوبن :)) و بعد از تموم شدنش مامانم میگه کدوم سنجد؟ اینا عناب هستن.خلاصه با کلی بدبختی تو اون ترافیک وسیله هامو که سنگین بودن رو آوردم خونه و دیدم ناهار دمپختک داریم و حالم گرفته شد میخواستم خودمو بکشم :|   الانم که همش دلم میخواد برم بیرون و متاسفانه به خاطر امتحان پایان بخش نمی شود! و باس بگیرم و بشینم سر جام!  روزی مثلِ امروز...ادامه مطلب
ما را در سایت روزی مثلِ امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsan-antoniob بازدید : 42 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 15:23

بعضی آدم ها دیوانه اند. چند ساعت خوبن چند ساعت بعد بد و تکلیفشون با خودشون معلوم نیس.:| چرا همه ی ما تشنه این هستیم که کانون توجه قرار بگیریم و همه برامون احترام قائل شن؟ هیچکس نیست که دلش نخواد از همه بهتر باشه ولی خوب بعضیا در این راستا یک کارایی انجام میدن بسیار زشت! استاد به غ نگاه کرد و گفت چرا زیر شلوار اتاق عمل شلوار پاته؟؟ :))به یکی میگم ببین فلان اینترنمون چقدر با سواده؟ باید آدم مثل این باشه.باید اینطوری بخونه.همه رزیدنتا رو میذاره تو جیبش اینقدر که سواد داره. و جالبه بگم که دختره! اینکه اینقدر همه میگن پسرا پسرا! بعد نگاهم میکنه نهههههه.همچینم با سواد نیست! درس خونده!! گفتم همه میخونن چرا همه مث این نیستن؟؟  بعد یادم اومد که در مورد زن استاد گفت نه خیلی م زشته! فقط زبون داره! بعد متوجه شدم که چقدر نسبت به همه حسادت داره :))  واقعا بعضیا چطور میتونن اینطوری باشن؟ جالبه برام!  روزی مثلِ امروز...ادامه مطلب
ما را در سایت روزی مثلِ امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsan-antoniob بازدید : 24 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 15:23

این مطلب توسط نویسنده آن رمزگذاری شده و از طریق فید قابل مشاهد نمی‌باشد. شما با مراجعه به وبلاگ نویسنده و وارد کردن رمز عبور می‌توانید مطلب مورد نظر را مشاهده نمایید.

[برای مشاهده این مطلب در وبلاگ اینجا را کلیک کنید] روزی مثلِ امروز...
ما را در سایت روزی مثلِ امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsan-antoniob بازدید : 32 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 15:23

خیلی وقت میشه که ننوشتم

دلم تنگ شد برای اینجا

اینجا یک جورایی حس نوستالژی داره! 

من از اون آدمام که تا یک اتفاق می افته لگد میکشه زیر همه چی و میزنه و میره اما بعد دلش تنگ میشه و بر می گرده

روزی مثلِ امروز...
ما را در سایت روزی مثلِ امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsan-antoniob بازدید : 36 تاريخ : دوشنبه 9 اسفند 1395 ساعت: 20:08

این روزا زندگی من یک‌مدل دیگری شده.یک جورایب عادت ندارم بهش.بعضی وقتا دلم میخاد همه چیز عالی باشه اما با یک دست نمیشه چند تا هندونه برداشت. و بعضی وقتا کارها خراب میشه. بگذریم!روز اول ک رفتم اتاق عمل دیدم اره و دریل و اینا رو میزه و حالم به هم خورد.کم مونده بود گریه م بگیره و با خودم میگفت کاش هیچ وقت پامو نمی ذاشتم پزشکی!روز دوم که با استاد اصلی رفتیم اتاق عمل یکی از پسرا اسکراب کرد(دستاشو شست و رفت سر عمل)  موقع گان پوشیدن دوتا از کارشناس های اتاق عمل مسخره ش کردن و موقع پوشیدن گان اذیتش کردن و سه تا گان out   شد.چون آن استریل شد. استاد که این صحنه رو دید بسیار ناراحت شد. برای عمل بعد به من و یکی از پسرا رو کرد گفت اسکراب کنین بریم سر عمل.من گفتم بلد نیستم که گفت یادتون میدم خودم.رفتیم توی اتاق اسکراب آقایان و گفت دستاتونو تا آرنج بزنید بالا.و طرز شستن دست و اینا یاد داد و به یکی از دخترا گفت مقنعه منو بزنن بالا تا دستام نخوره بهش و دستام آن شه.بعدم خودش قبل از عمل گان رو اول کرد تن پسر همکلاسی و بعدم من.بعد دستکش هم کرد دستمون و رفتیم سر عمل.قبل از عمل از من قول گرفت که غش روزی مثلِ امروز...ادامه مطلب
ما را در سایت روزی مثلِ امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsan-antoniob بازدید : 43 تاريخ : دوشنبه 9 اسفند 1395 ساعت: 20:08

امروز ساعت ۷ رفتم درمونگاه و نشستم تو اتاق استاد که وقتی میاد منو ببینه و بله :)) جهت خود شیرینی! البته دوست هم داشتم که با هم مریض ببینیم :)) ساعت شد ۷ و نیم! ۸ و نیم! ۹ و نیم! و دیگه صبرم تموم شد.رفتم گفتم استاد کجاس؟ گفتن حالا میاد.مریضا هم هی یکی یکی در رو باز می کردن و میگفتن خانم آقای دکتر نیومد؟ میگفتم نه.منم مث شما منتظرشم، یکی شون سر کرد داخل گفت نمیشه آزمایشای منو نگاه کنید؟ گفتم حالا نگاه هم بکنم نمیتونم کاری انجام بدم که.یکی دیگه ش گفت اینو ولش کن، منشیه چیزی حالیش نیس :))) دیگه ساعت شد ۱۰ و سپس ۱۰ و نیم که نماینده زنگ زد که دکتر مشکل براش پیش اومده و نمیاد :| ما فکر میکردیم عمل های عصر برقراره و گفتیم خوب تا یک ظهر میریم میچرخیم و بعد هم میایم ناهار میخوریم و میریم اتاق عمل! رفتیم اتفاقات هی چرت زدیم، هی چرت زدیم! چیزی نبود که به درد سرویس ما بخوره.رفتیم در اتاق سوچر (بخیه) چرت زدیم باز، هیشکی نبود بخیه بزنیم و ناگهان نون گفت عه خانم دکتر و ما خوشحال از دیدن رزیدنت نورو (مغز و اعصاب)  و خوشحال سلاااااام کردیم به خانم دکتر و گفتیم چیزی ندارید به درد ما بخوره؟ روزی مثلِ امروز...ادامه مطلب
ما را در سایت روزی مثلِ امروز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fsan-antoniob بازدید : 34 تاريخ : دوشنبه 9 اسفند 1395 ساعت: 20:08